غزلغزل، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره
گیسوی منگیسوی من، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

غزل زندگی

روز آتش نشانی

سلام عزیزم, نفسم, یکی ی دونم دیروز ظهر بعداز جشن مهدتون وقتی اومدم دنبالت زری جون ازم پرسید خانم حجاران آقای حجاران نمیتونن کاری بکنن که ماشین آتش نشانی بیاد مهد و آژیری بکشن و ... چون پارسال با کلی نامه نگاری و .. بچه هارو بردیم مهد و اتش نشانی رو دیدن ولی خیلی هماهنگی سخت بود و خیلیم جالب نبود. منم به بابا زنگ زدم و بابا هم قبول کردن و گفتن فقط فردا ی ربع قبل بهم زنگ بزنین.  زری جون (مدیر داخلی مهد) ساعت ده و نیم امروز به بابا زنگ زده بودن و بابا بهشون گفته بود ی آتیش کوچیک با دو تا تیکه چوب جلو در مهد درست کنید تا بیام. ناگهان ماشین آتش نشانی بوق بوق کنان میرسه در مهدو همه ی بچه ها هم که از قبل جلوی در واساده بودن و شما دخت...
7 مهر 1394

جشن پیش دبستانی

سلام نفسم غزلم قند عسلم مامان فدات بشه روز شنبه چهارم مهر جشن ورود به پیش دبستانی بود که به علت کشته شدن صدها زائر خونه ی خدا کنسل شد و به روز ششم مهر موکول شد. عزیزم دیروز عصر من و بابا تموم خیابونارو واسه اینکه جوراب شلواری رنگ فرم مدرست پیدا کنیم زیرو رو کردیم و بالاخره ی مدل پیدا کردیم و چندتا گل سر همرنگ لباست واست خریدیم. به سفارش شما ی دفتر جلد سفت (استخونی) واست خریدیم و اومدیم . امروز صبح با فرم مدرسه و گل سرای خیلی قشنگ و خوشحال و خندون راهی مدرسه (مهد و پیش دبستانی دانشمندان کوچک) شدیم. قربون شکل ماهت برم از زیر قرآن رد شدی و با شادی تموم رفتی تو قربونت برم الان پیشم نشستی ِِ ولی وقتی تعریف میکنم دلم واست تنگ میشه ...
6 مهر 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به غزل زندگی می باشد